ـاین همه بـآهم بودیم
خـآطره سـاختیم
عـاشق شدیم
همُ خوـآستیم
ـاَمـآ تهش:
ـاَلـان تو رویِ هم تَف ـاَم نمیندـآزیم
بِ یک دیگر تهمت میزنیم
وَلی تو میدـآنی دلیل هرکـآری کِ کردم چِ بود
منم میدـآنم دلیلِ هرکـآری کِ کردی چِ بود
مَن گفتم تو برـآیم تجربه بودی
تو ـاَم گفتی هیکلت س... بود
وَلی هردو میدـآنیم کِ نَ تو برـآی مَن تجربه بودی
نَ تو مرـآ برـآی ـاِرضـآی شهوتَت میخوـآستی
مـآ بـآهم زندگی کردیم ـاَمـآ حـآلـآ حتی قیـآفه یِ همدیگر رـآ هم بخـآطر نمی ـآوریم
تو گفتی تقصیر تو بودُ
وَمَن تورـآ مقصر دـانستم
و هر دو میدـآنیم کِ جفتمـآن مقصر بودیم
عجب ـانسـآن هـآی نفهمی هستیم مـآ!